دل نوشته

                                        emam reza

تو کیستی شریک غم اهل عالمی
 در خاک طوس کعبه اولاد آدمی
آن رازها که از همه پوشیده داشتم
تنها به تو گفتم…
تو محرمی…

emam reza

آمده ام، آمدم ای شاه پناهم بده
خط امانی ز گناهم بده
ای حَرَمت ملجأ درماندگان
دور مران از در و راهم بده
لایق وصل تو که من نیستم
اذن به یک لحظه نگاهم بده
لشگر شیطان به کمین من است
بی کسم ای شاه پناهم بده…..

emam reza

هنوز شوق تو بارانی از غزل دارد
نسیم یک سبد آیینه در بغل دارد
خوشا به حال خیالی که در حرم مانده
و هرچه خاطره دارد از آن حرم دارد

emam reza

غفلت از یار گرفتار شدن هم دارد
از شما دور شدن زار شدن هم دارد
هر که از چشم بیفتاد محلش ندهند
عبد آلوده شدن خوار شدن هم دارد
ای طبیبِ همه انگار دلت با ما نیست
بد شدن حس دل آزار شدن هم دارد
از کریمان فقرا جود و کرم می خواهند
لطف بسیار طلبکار شدن هم دارد

emam reza

توو دل یه مزرعه
یه کلاغ روو سیاه
هوایی شده بره
پابوس امام رضا(ع)
اما هی فکر میکنه
اونجا جای کفتراست
اخه من کجا برم
یه کلاغ که روسیاست
منکه توی سیاهی ها از همه روو سیاه ترم
میون اون کبوترا با چه رویی بپرم
توو همین فکرا بودش
کلاغه عاشقونه
یه دلش میگفت برو
یه دلش میگفت بمون
یه دفعه صدایی گفت
تو نترس و راهی شو
به سیاهی فکر نکن تو یه زائری برو….

emam reza

به حلقه های ضریحت دلم گره خورده…
گره گشای من،این بار این گره مگشای…

emam reza

کاش که جارو کشی صحن نصیبم میشد
دل من خادم مولای غریبم میشد

emam reza

ماییم و اسیر غمت دیگر هیچ
دلداده خاک غمت دیگر هیچ
مارا همه شوق کفشداریه تو بس
در صحن و سرای حرمت دیگر هیچ

emam reza

محبوب رضاست هر که دل ریش تر است
از کعبه صفای این حرم بیشتر است
اینجاست طبیبی که ندارد نوبت
هر دل که شکسته تر بود پیشتر است

emam reza

خسته، افتاده ز پا، آمده زانو می زد
مشکلی داشت به آقای خودش رو می زد
می چکد از سر و رویش عرق شرم به خاک،
مشت ها وا شده و پنجه به گیسو می زد
دامنی داشت پر از خاطره تیره و تلخ
دست در دامن آن ضامن آهو می زد

emam reza

دل من گم شد،اگر پیدا شد
بسپاریدش امانات رضا(ع)
و اگر از تپش افتاد دلم
ببریدش به ملاقات رضا(ع)

emam reza

از رضا(ع) خواسته ام تا شاید
بگذارد که غلامش بشوم
همه گفتند محال است ولی
دلخوشم من به محالات رضا(ع)

emam reza

 

تا که بر گنبد تو دیده ام از دور افتاد

ناگهان بر دل آلوده من شور افتاد

اولین بار که دیدم حرمت را گفتم

ای سلیمان به سرایت گذر مور افتاد

emam reza

ابریست دلم که رو به ماه آورده‌است
رو سوی تو با روی سیاه آورده‌است
ای ضامن عشق ! ضامن آهو ! آه
گرگی به نگاهتان پناه آورده‌است

emam reza

دلم میخواد نظاره ای به سوی این گداکنی
گره توکارم افتاده به یک اشاره واکنی
امام رضا………………………….
به گندمی که زائرات نذرکبوترات کنند
تو گندمی نذرمنِ فقیر وبینوا کنی
امام رضا………………………..

emam reza

دوباره یک غروب دلنشین
دوباره یک صدا،
صدای سبز
دوباره می پرد کبوتری
به دور گنبد حرم
دوباره چشمهای من
پر از نگاه کاشی و ستاره می شود
کنار حوض
دوباره ذهن من
پر از صدای بالهای یک فرشته می شود
نگاه کن!
من آن کبوترم
به دور گنبد طلایی اش

چه عاشقانه می پرم

emam reza
منبع:دلنوشته برای امام رضا

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 27 دی 1393برچسب:امام,رضا,دلنوشته, | 15:5 | نویسنده : لیلاریاحی |

.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • پارس لینک